"خیالم." - تصحیح شده.
میدونین؛من روزی چن بار جاناتان رو می بینم،وقتی داره یه سقوط بی نظیر می کنه،ولی مشکل اینه که بعدش چشمام میاد روی پاهام،می بینم دارم راه می رم.احتمالا باز اون موقع چن قدم اومدم عقب که به چیزای همیشگی فکر کنم.سرم به خاطر همین رفت روی پاهام.[دیگه چیزی نیست.بعدش چیزی نمی بینم.ماجرا قطع میشه.]
اگه دیگه نیان،من شاید بتونم ببینم کی دوباره جاناتان میاد بالا.[خیلی منتظرم]
اون موقع من خوش حال ترم؛انگار.
[من نیازمند صدور بیانیه ام]
بعداً نوشت:
×ها.ها.ها.ها.[ :)) ]
توضیحات:
من دقیقاً سعی کردم که فریم به فریمِ،تصویرایی که تویه ذهنم میاد رو بیارم رویِ کاغذ.
فریم یک:[از سمت چپ]:این موقعی هست که من جاناتان رو می بینم که داره سقوط می کنه.حالا چرا گلدسته و گنبد مسجد؟!این تصویر بر می گرده به بچگیـای من و خونهی قبلیمون،که آخر کوچه[در واقع خیابونش]،یه مسجد بود،که فقط گنبد داشت و من یه همچین تصویری رو ازش یادمه که چن تا کبوتر احتمالاً [ :)) ] یا یه نوعی از پرنده،پشت اون پرواز می کردن و گاهاً خیلی تند به سمت زمین حرکت می کردن.[گلدسته ها هم نمی دونم از کجا میان].فریم یک،بازتصویرِ این صحنهـس.
فریم دو:[طبیعتاً وسطی]:این اون موقعی هست که چشمم میاد رویه پاهام،در حالی که در حال قدم برداشتنم.این تصویر تویه ذهنم مربوط میشه به جاده ی کمربندی سمت خیابون سینمای قدیم،که دیدم دارن حاشیهـش،از این پارک حاشیهای ها درست می کنن، که ملت میرن پیادهروی و اینجور چیزا.جالبه که من اصلا تویه این قسمت حاشیهای تا حالا حرکت نکردم و تقریباً اون مسجد غربیترینه قسمت شَهر محسوب میشه و این پارک حاشیهای شرقیترین قسمت؛ولی تصویری که می بینم،حس می کنم،مربوط به اونجاست.
فریم سه:[سمت راستی]:بعد از این دو فریم تصویر میره.دیگه چیزی بعدش نمی بینم.سیاه میشه صحنه. [ :) ].
××واقعاً در مورد ایرادای «نقاشیم» صحبتی نمی مونه؛؛واقعاً. [ :-" ]
×بشنوید و ببینید «ارغوان»ِ عزیز رو از علیرضای قربانی عزیزتر.
- ۰ نظر
- ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۳:۵۶