اِفاضاتی از زندگانی مَن

[.به شما ارزانی]

اِفاضاتی از زندگانی مَن

[.به شما ارزانی]

«دهن»

نجّار | يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۳۷ ب.ظ
"بیانیه ای گونه[طور]"

مَردُم.مردم قسمتای خوبِ زیاد،و قسمتای بد زیادی دارن.اول بگم که من با نوشتن این متن اصلاً و اصلاً نمی خوام که از مردم جدا بشم یا بهتر بگم خودمو جدا کنم و سعی می کنم با این پیش زمینه‌ی فکری بنویسمش که در واقع دارم از بخش زیادی از خودم حرف میزنم.از بخشِ زیادی از قسمتایِ بد خودم.
یکی از چیزای خیلی خیلی بد و غیرقابل تحمل انسانیتِ حالا؛مربوط میشه به «حرف».حرف مردم.فک کنم که تمام سوراخ سومبه ها و واضحات این عبارتِ «حرف مردم» پُرِ از حالِ گند باشه.مثلاً در سطح بالا آوردن.تمامِ صفر تا صدش.
ببینین.[جمع و جور کردن خود برای یه توضیح آروم.].یه طرف خیلی بدبخت ماجرا کسایی هستن که میشینن و خیلی زیاد فکر می کنن به مثلاً کاری که قراره انجام بدن.وَ،وَ،وَ به تبعات اون کار.تویه کل روز استرس اینو دارن که فکرشون درست پیش بره.که چی؟که بتونن مثلاً با یه سری رفتار فکر شده دهن یه عده ای رو ببندن.مثلاً میخاد یه کارِ خیلی شاخ بکنه و از نتیجه‌ی اون کار میترسه.این که اون کار به بار بشینه و جواب بده معمولاً محل صحبتای مردم نخواهد شد[با عینک بدبینی(البته مگر در مواقعی که بخوان یه آدم دیگه رو با موفقیت این طرف بکوبونن و لِه‌ـش کنن)] و برای طرف هم خیلی مهم نیست و در واقع حرفی نمیمونه.اما امان از روزی که اون کار به نتیجه نرسه.حالا این طرف بدبخت ماجرا که من ازش صحبت می کنم برای ادامه‌ی بقا باید یه سری پیش زمینه هایی ایجاد کنه که به واسطه‌ی اونا بتونه نتیجه‌یِ بدِ احتمالی رو تا حد قابل قبولی توجیه کنه.[و البته باید گفت که یه قسمتی از این ماجرا برای توجیه خودِ اون طرف در مقابل خودشه].حالا هر چه قدر توجیه بزرگتر باشه،بدبختی و استرس و انرژی گرفتنش هم،بیشتره.و تمام اینها برای بستن دهن مردم.
اما طرف دیگه‌ی ماجرا مربوط میشه به عملکردِ «حرف مردم»،که خُب به گمونم اثراتی که میتونه روی نابود شدن و بدبخت شدن دائمیِ یه آدم بذاره اظهرُ من الشمسه.چقد آدم دور و اطراف هستن که به خاطر یه پچ پچ کوچولوی در و همسایه مجبور شدن خونه و زندگیشون رو جارو کنن و برن،چه قدر آدم هستن که برای خالی کردن عقده هاشون از حرف مردم چه کارا که نکردن.چقد آدم هستن که به خاطر حرف مردم درس و دانشگاهو کنار گذاشتن و الباقی ماجرا و،چقد آدم هستن که بعد از حرف مردم زندگیشونو باختن.کلشو.[حالم از این نوع نوشتن کلیشه‌ای؛در مورد واضحات به هم میخوره ولی احساس کردم باید بگم یه سری وقایعِ بعدش رو؛و واقعاً حجم نفرتمو نمی تونم بگم از این پارگرافِ لعنتی.]من از این مردم که خودم هم جزءشون هستم میخام که دهنمون رو ببندیم.خواهشاً.
 
این الفاظ مصداقای خیلی خیلی ریز و کوچیک هم داره،که اونا هم خیلی خیلی عذاب آورن ولی بیشتر از این حالم بهم نخوره دیگه.

×اف وورد.
×متاسفم برای الفاظ با کانوتیشین بد. [ :| ]
  • ۹۴/۰۶/۲۲
  • نجّار

نظرات  (۱)

زیادى به ش اهمیت مى دین. 
با تمام حرصى که مى خورم از این سرک کشیدن ها و حرفا و با تمام دلیل بدم اومدن از آدم ها واقعاً بخش کوچکى از تمامِ مشکلات و وقایع زندگى روزمره ست. حداقل براى من. 
پاسخ:
به شرایط آدم خیلی بستگی داره این قضیه.و خب خیلی هم اجتناب ناپذیره متاسفانه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی