اِفاضاتی از زندگانی مَن

[.به شما ارزانی]

اِفاضاتی از زندگانی مَن

[.به شما ارزانی]

عدم تعلق

نجّار | يكشنبه, ۵ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۴۰ ب.ظ

اینکه همه‌ی قسمتای حواست یه جا باشه، اغلب برای من اهمیت داره؛ اونقدر که گاهی حاضر شدم حتی بخشِ خیلی اولیه‌یِ حیاتیِ بدنمو به خاطرش مختل کنم.نفس کشیدن.من برای تمرکز و خلاص شدن از دست یه وضعیت فکری،گاهی نفس نمی کشم.حرفم الان مشخصاً مربوط به عدم تعلق ه.من گاهی به شدت نیاز دارم به "هیچ چیزی" تعلق نداشته باشم.یعنی اینکه کاملاً منفرد باشم.کسی نگرانم نباشه،نگران چیزی نباشم؛نیاز نباشه با کسی حرف بزنم،نیاز نباشه جواب کسی رو بدم،نیاز نباشه گوشی با خودم حمل کنم،نیاز نباشه غذا بخورم،نیاز نباشه بخوابم و یا حتی بیدار بمونم.وقتایی میشه که سعی می کنم چیزی نزدیک به این شرایطو درست کنم.فرآیندِ خیلی سختی داره  و اغلب باید به تعداد زیادی توضیح بدی که چرا فرق کردی.حرفای زیادی زده میشه و اغلبشون رو باید توجیه کنی.البته اگه که اهمیت بدی به قضیه[به طرفی که سوال پرسیده].نیازِ عدم تعلق خیلی نیازِ اولیه‌ای محسوب میشه برای من،ولی سخت ه نزدیک شدن بهش.مثه خیلی سختیای دیگه.

  • ۹۵/۱۰/۰۵
  • نجّار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی