اِفاضاتی از زندگانی مَن

[.به شما ارزانی]

اِفاضاتی از زندگانی مَن

[.به شما ارزانی]

جزئیّاتِ مَن-دو

نجّار | يكشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۰۷ ب.ظ

من هنوز امضا ندارم.جاهایی هم که لازم بوده امضا کنم معمولا یه گردی[!!] می کشیدم یا امضاهای معمولِ مامان بابامو می زدم.چن بار سعی کردم به یه امضاء ثابت برسم،ولی نشد؛چون اساساً اونا امضاهای خوبی نبودن و همون امضاهای غیرخوب هم یادم رفته بود در گذُر چرخِ ناایستایِ گیتی.اینطوری که،مثلاً قبل از اینکه جایی رو امضا کنم یه خُرده فکر می کنم که چطوری بود امضام،بعد میبینم تصویر واضحی ازش تویه ذهنم نیست،امضای مامان بابامو می زنم و دیگه هم تا چن وقت فک نمی کنم که چرا امضایی از خودم ندارم. [ :| ].


  • ۹۴/۱۲/۲۳
  • نجّار

نظرات  (۱)

:| یه کرم‌استقلال طلبانه‌ای داشتم که موجب می‌شد به هر قیمتی امضا دست و پا کنم توی شونزده سالکی برای خودم
پاسخ:
الان که اینو گفتین یادم اومد که من خیلی هم طالب استقلال داشتن نبودم غیر از این همیشه دوست داشتم در اتاقم بسته باشه. [ :) ]

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی