اسمش[...]
اینقدر که از این عبارت استفاده کردم برای مثلا درست کردن یه چیزایی که دوست نداشتم و ندارم و تهییج کردم خودمو برای به وجود اومدنش؛الان شرم می کنم اسمشو بیارم.خب بیشتر مواقع و تقریبا بالای نود و نه درصد معتقدم که فرآیند هست که احتمالا می تونه به وجودش بیاره.یهو نمیشه به وجود بیاد.گر چه نمیشه هم منکرش شد که صورت یهویی ش هم وجود داره.و خودم وقتی از قائل بودن به فرآیندش خسته میشم سعی می کنم قبول کنم که [حداقل] احتمالش وجود داره که منم تویه اون مساله خاص جزء اون یه درصد باشم و فراهم شه خواستَم.
همیشه شنیدم که یه عده معتقدن که عدم وجود این مسأله تویه زندگیشون؛صورت chronic پیدا کرده،و البته که بسته به مقیاس هر آدم داره و باز مقیاس هم نمودای مختلف داره.ولی میشه فهمید که یه قسمت از کارشون[عوامل موثر تویه فرآیندشون]درست نیست.سر جاش نیست یه چیزایی.گستره ی این ماجرا هم خیلی زیاده.از مقدار فهم طرف از توانایی اش[هاش] گرفته تا انتخابای غلطی که تویه مراحل آخر فرآیند انجام داده؛یعنی اینکه اونقدر می تونه پایه ای باشه[نشناختن وجوه خود آدم] یا حتی خیلی ساده و کم اهمیت[مثه یه حرکت و عمل اشتباه تویه مراحل آخر].اما وجه acute هم موجوده.و این سمت قضیه رو میشه تویه آدمایی دید که بعدش تونستن کارای نسبتا عمق دارتر و تو چشم تری انجام بدن.و اینکه خیلی خیلی هم محتمله که باز از بین بره وضعیتِ احتمالا مساعدِ به وجود اومده یِ بعد از بروزِ نوعِ acute،و خب نمیشه گفت اجتناب ناپذیره بدیهتاً؛اما محتمل هست.
....
اسمش تغییره.
- ۹۴/۱۰/۲۱