اِفاضاتی از زندگانی مَن
[.به شما ارزانی]
خانه
سرآغاز
درباره من
قفسه کتاب
توئیت گونه
اِفاضاتی از زندگانی مَن
[.به شما ارزانی]
دلم خواست./
نجّار
|
پنجشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۵۵ ب.ظ
دلم خواست که به جای این ایِرفونز،الان تویه دستم یه
تسبیح
می بود،همونایی که خواهر داشت.از اون چوبی ها.ولی خب هیچوقت نداشتم و احتمالا هیچ وقت هم نخواهم داشت./
۹۴/۰۸/۱۴
نجّار
نظرات
(۱)
۱۵ آبان ۹۴ ، ۰۱:۰۴
مهدیه ..
تسبیح نداشتم ، اما ارزوی داشتن تسبیح چوبی رو از وقتی که یادم میاد دارم.
و مطمئنم یه روز تسبیح مورد علاقه م رو پیدا خواهم کرد :)
[ اشیا مورد علاقه در جهان من بر دو نوع اند ، یا چوبی اند یا بنفش :| بافت چوب رو بسی دوست دارم .]
پاسخ:
وقتی تویه دستت می گیری یه صدایی میده،اون خیلی خوبه.
:)
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کد امنیتی *
ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته میشوند
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!